چرا صندوقی برای محیطبانان و جنگلبانان
چندی پیش خطاب به نویسنده مهار بیابانزایی «صندوق حمایت از محیطبانان و جنگلبانان» را پیشنهاد دادم. پس از آن شماری سوال کردند که چرا به دنبال «صندوق محیطزیست» نباشیم؟ محمد درویش نیز در یادداشتی همین موضوع را نوشت و از تشکیل صندوق حامی طبیعت ایران حمایت کرد و از علاقمندان به حفظ محیطزیست ایران ممد خواست.
اما چرا اصرار دارم در این مقطع، صندوقی برای حمایت از جنگلبانان و محیطبانان راهاندازی شود و نه صندوق حفاظت یا حمایت محیطزیست؟ در پاسخ به این سوال لازم است چند نکته را در نظر بگیریم:
۱- اگر به فکر حفاظت عرصههای طبیعی هستیم باید هوای محیطبانان و جنگلبانان را داشته باشیم. قشر زحمتکشی که وظیفهای دشوار را به عهده گرفتهاند؛ برخی از روی علاقه و برخی از روی ناچاری جذب این کار شدهاند. برای تشویق و تاییدشان چارهای نیست جز جلوگیری از دلسردی گروه نخست و تشویق گروه دوم. چنانچه در مواقع دشواری و تنگنا به فریاد این جامعه کوچک چند هزار نفری برسیم، آن اهرمهای تشویقی کار خودش را به درستی کرده است و میتوان اندکی امیدوار بود که آن دو گروه کمتر نگران خواهند شد اگر در راه انجام وظیفه حتی توبیخ و بازداشت و زندانی شوند.
۲- اگر قرار است چنین پیشنهادی به مرحله عمل درآید، بیتردید با کاستیها و گرفتاریها و مشکلاتی روبهرو خواهد بود. چه بهتر که آزمون و خطای این کار، دامنه کوچکتری داشته باشد. میتوان حتی کار را بسیار بزرگ گرفت مثلا «صندوق حمایت از محیطزیست خاورمیانه». اما سنگ بزرگ علامت نزدن است. بهتر است کار را کوچک شروع کرد و گسترش داد. سنگبنا را بر صندوق حمایت از محیطبانان و جنگلبانان گذاشت و بعد صندوقهایی مثل مبارزه با آلوگی هوای شهرها، حفاظت رودخانهها و تالابها، آبزیان و ...راه اندازی کرد که همگی زیرچتر واحدی باشند به نام صندوق محیطزیست ایران. هر کدام از این صندوقها هم میتواند هیات موسس و سازمان مردمنهاد خود را داشته باشند و در کنار هم و زیر یک بیرق واحد قرار بگیرند.
۳- در صندوق محیطبانان و جنگلبانان، میتوان خیل عظیمی از مردم را با سلیقههای گوناگون مشارکت داد. زیرا این صندوق دو محور را به طور مستقیم پوشش میدهد؛ طبیعت و انسان (به طور مشخص محیطبانان، جنگلبانان و خانوادههایشان). هم مردم کمتر آشنا به طبیعت و البته علاقمند به امور خیر را میتوان جذب این کار کرد و هم افراد آشنا به مسایل و گرفتاریهای محیطزیست را. شاید برای عدهای مهم نباشد فلان تالاب در حال خشکیدن است اما نمیتوانند بیگناهی را ببینند که به خاطر عدم استطاعت در پرداخت دیه باید مدتها در زندان بماند. پس قدمی برمیدارند و بانی خیر میشوند.
۴- میتوان از تجربه آنها که به طور پراکنده و موردی و یا مستمر به محیطبانها و جنگلبانها یاری رساندهاند استفاده کرد. این صندوق میتواند باب گفتوگوی سالم میان دوستداران طبیعت اعم از موافقان و مخالفان شکار را باز کند. هر دو گروه که ممکن است با نظر هم در زمینه شکار موافق نباشند در یک موضوع با هم اشتراک نظر دارند؛ حفاظت طبیعت! این اشتراک نظر چنانچه درست هدایت شود باب مرافقت پدید میآورد و فضای مسموم و آلوده تهمتزنی و توهین را تلطیف خواهد کرد. مشروط بر آن که دو طرف نخواهند نظرشان را به هم تحمیل کنند.
این چهار دلیل و دلایل کوچک دیگری دست به دست هم دادند تا به جای پیشنهاد صندوق محیطزیست، پیشنهاد «صندوق محیطبانان و جنگلبانها» را ارائه کنم. بیتردید کار سادهای نخواهد بود اما غیر ممکن نیست.
اگر این تجربه موفق بود میتوان آن را گسترش داد و حتی با کمی بلندپروازی و همت میتواند به صندوقی برای حفاظت از محیطزیست زمین توسعه یابد و افتخار کنیم که سنگ بنای آن در ایران گذاشته شده است. اما شرط لازم و کافی پیش از رسیدن به آن مرحله این است که اولا بند نافمان را از مدیران و مسئولان حکومتی قطع کنیم و دنبال اصغرآقاها و ممدآقاها نباشیم (به بیان ساده مستقل از بودجههای دولتی صندوق تشکیل و راهاندازی شود) و ثانیا بتوانیم در مقیاس کشوری موفق باشیم.
منبع از وبلاگ : http://samkhf.blogfa.com/post/295
به وبلاگ من خوش آمدید
ما همه سرنشينان يك كشتي هستيم؛ كشتي جهان كه گهواره و محل زيست و پرورش انسان است و اين نقش يگانه را براي خود حفظ كرده است. اما جنگ و تخريب طبيعت و محيط زيست دو تهديد اصلي براي اين كشتي و آينده بشريت محسوب مي شود. تهديداتي كه ريشه در تمايلات منفي دروني، فزون خواهي و برتري جويي بشر دارند و هر يك به تنهايي يا با هم مي توانند آينده دشوار و تاريكي را براي جوامع انساني رقم زنند. همانگونه كه تاكنون صدمات و ضررهاي جاني و مالي فراواني را بر بشريت تحميل كرده اند.